به گزارش گروه اجتماعی-فرهنگ نیوز، به نظر می آید کمتر ایرانی باشد که خبر حادثه آتش سوزی روز یکشنیه خیابان جمهوری تهران را ندیده یا نشنیده باشد. حادثه ای که با آتش سوزی شروع شد، با فریاد ترس ادامه و با سقوط از طبقه پنجم خاتمه یافت. شاید برای درک موقعیت، بهتر باشد از زوایای متفاوتی به این رویداد غم انگیز که جان دو تن از بانوان هم وطن ما را گرفت، نگاهی بیندازیم.
* مصدومانی که ترسیده اند
یک سوی ماجرا، انسان هایی هستند که شعله های آتش را در مقابل خود می بینند و مسلماً هر انسانی که از حداقل بهره ی هوشی برخوردار باشد، می فهمد که برای زنده ماندن تلاش کند. ولی نکته ای که قابل تأمل است رویکرد متفاوت انسان ها در مواجهه با این آتش است. عده ای می ترسند و فقط فریاد می زنند و عده ای از پنجره به بیرون می آیند. کاری که بسیار شجاعانه به نظر می رسد و اگر داستان به شکل دیگری ادامه پیدا می کرد شاید تنها بازماندگان آن حادثه بودند. این افراد از پنجره بیرون می آیند چون می خواهند زنده بمانند پس یا دلایل خوبی برای ادامه ی حیات دارند و یا اینکه خیلی ترسیده اند و این باعث شده تا نتوانند در نظر بگیرند که من چه قدر توانایی معلق بودن را دارم. و این یعنی تسلط بحران بر فرد؛ و ای کاش ما مهارت مدیریت بحران را در مدرسه و خانه آموزش ببینیم.
* نقص در کار امداد رسانی
در سوی دیگر آتش نشان هایی هستند که اگر زمان ورودشان به صحنه را مدنظر قرار ندهیم، عملکردشان در حین عملیات قابل تأمل است. گروهی که به تجهیزاتی مجهز هستند که ناامید کننده نیست، ولی چه قدر می توانند از این وسایل استفاده کنند. درست است و ما می پذیریم که نردبان خراب شده و کاری از دست مأمورهای حاضر در صحنه برای تعمیر آن برنمی آمده است، ولی کسی که تحت آموزش آتش نشانی قرار می گیرند( حداقل تا حدی که ما می دانیم) یاد می گیرد که در سخت ترین شرایط کارایی داشته باشد. سؤالی که ذهن من شهروند را به خودش مشغول کرده این است که ایا در این اموزش ها، جایی برای مدیریت بحران درنظر گرفته نشده است؟
آیا ترسی که در گرفتاران آتش دیده می شود در آتش نشانان به صورت دستپاچگی نمود پیدا نکرده است؟ که اگر دلیل دیگری جز دست پاچگی برای عدم استفاده از تشک نجات در نظر بگیریم، غممان افزون می شود. مردم حتماً به یاد دارند حادثه ی میدان کاج ( میدان شهید تهرانی مقدم) سعادت آباد را که در آن یکی از همشهریان به قتل رسید که البته خود واقعه مورد بحث ما نیست. بلکه شباهت عملکرد نیروهای امدادی و انتظامی در این دو واقعه است. پلیسی که در صحنه هست ولی نمی تواند کاری بکند خیلی با آتش نشانی که نمی تواند کاری بکند فرقی ندارد. علی رغم اینکه هر دو از حداقل هایی برخوردار بوده اند که اگر واقعاً درست انتخاب شده و تحت آموزش قرار گرفته بودند، شاید به نحو دیگری عمل می کردند. دانلو فیلم 1 دانلود فیلم 2
* پرورش بحران توسط مسئولان!
در جهت دیگر مسئولان مرتبط هستند که معمولاً در پایان چنین رخدادهایی نگاه مردم و دوربین ها به این افراد است تا سخنی بگویند که حرف دل مردم باشد؛ که این آرزوی مردم بعضاً ابتر می ماند. کسانی که به حکم مسئولیت وظیفه دارند تا به علامت سؤال ها پاسخ بگویند که بعضی از این دوستان چه زیبا سؤال ها را بی جواب می گذارند، فرافکنی می کنند و بدتر از آن مسئولیت را بر گردن کسی می اندازند که بیشترین آسیب را دیده است؛ که متأسفانه در این مورد جان این عزیزان بوده است. و در واقع دوستان مسئول گاهی خود بحران را نه تنها حل نمی کنند بلکه ان را پرورش می دهند.
* بهترین عملکرد از آنِ مردم بود
و منظر چهارم، مردم حاضر در صحنه هستند. کسانی که با چشمانی ترسان به بالای ساختمان نگاه می کنند، فیلم می گیرند و منتظرند تا کسی کاری کند. واقعیت این است که در این مورد نمی توان از مردم انتظار زیادی داشت زیرا که خودشان بهتر از هر کسی می دانند که بهترین کمک به نیروهای امدادی، عدم مداخله ی نابه جاست. و مردم شاید بهتر از سه گروه پیشین توانستند این بحران را مدیریت کنند و زیباتر از آن، قلبشان برای دو تن از همشهریانشان که در مقابل چشم با زندگی وداع کردند، لرزان تپید. امیدواریم که این مردمان هیچ وقت، دیگر شاهد چنین صحنه هایی نباشند.